بسمالله
خاندان صدر، از مهمترین خانوادههای شیعه در عراق است و چه بسا نام این خاندان، با تاریخ سیاسی عراق هم گره خورده باشد. طبیعتا مقتدی صدر هم از این قاعده مستثنی نیست و نامش و تحرکاتش، تأثیر ویژهای در تحولات سیاسی عراق دارد..
صدر حتی اگر گرایشاتی هم به انقلاب اسلامی ایران داشته باشد، باز صدرِ عراقیست و منطقا نباید توقع داشت که صرفا براساس منافع یا علائق ایرانیان عمل کند و یا موضعگیریهای خود را براساس تحلیلِ تحلیلگران ایرانی تنظیم کند..
برخلاف بسیاری از دوستان فعال در شبکههای اجتماعی ایران که من دقیقا نمیفهمم بر اساس چه فکت و تحلیل متقنی، یک سوگیری منفی در مورد مقتدی صدر دارند، من هنوز معتقدم در قضایای اخیر عراق، مواضع صدر اینقدر منفی نبوده که او را از دایره مقاومت خارج کنیم یا برچسب مهره آمریکا و سعودی بودن به او بچسبانیم..
علیایحال من این ۳ سناریو را در توضیح عملکرد صدر در اعتراضات اخیر عراق محتمل میدانم؛
1 بسیاری از تحلیلگران معتقدند که اعتراضات اخیر عراق، سَر ندارد و جنبش اعتراضی، به خاطر همین حرکت بدون لیدر است که گاهی رادیکال میشود و گاهی بیهدف پیش میرود. مقتدی صدر با درک این مفهوم، سعی دارد خود را بهعنوان رهبر این جنبش تثبیت کند تا امکان کنترل اوضاع را برای مقاومت عراق فراهم کند..
2 مقتدی صدر، با طرح بعضی مواضع شاید شاذ، سقف مطالبات معترضین را مطرح میکند و عملا همه طیفهای معترض مردمی(نه وابسته به بیگانگان)، خواستههای خود را در سبد راهبری صدر میبینند. راهبری که مطالبات را در سطح مطلوب پیگیری میکند نه سطح خطرناک!
3 فرض محال که محال نیست. هست؟! پس فرض کنیم شاید اوضاع به سمتی پیش رفت که دولت عراق سقوط کرد یا حتی فراتر از آن، نظام حاکمیتی عراق تغییر کرد. در این شرایط، ما با مقتدی صدر نزدیک به ایران که بر اساس عملکرد فعلی، نقش مهمی در اوضاع پس از تغییر خواهد داشت، بهتر تعامل میکنیم یا مثلاً بعثیهای صدامی؟!
با همه این اوصاف، من گمانم هنوز برای تحلیل سود و زیان کلان عملکرد کسی مثل مقتدی صدر و ارزشگذاری و نمره قبولی یا رد دادن به تحرکات او زود است و بایستی کمی تا روشنتر شدن اوضاع و فروکشکردن احتمالی التهابات، صبر کنیم..
/سیدپویان حسین پور