بعد از انتخاب مصطفی الکاظمی به سمت نخستوزیری عراق، به خاطر سوابقی که از او در رسانهها در دسترس است و برخی گمانهزنیهایی که بعضی گروههای مقاومت عراق درباره نقش او در ترور فرماندهان ارشد مقاومت(حاج قاسم و ابومهدی) مطرح کردهاند، این تصور ممکن است ایجاد شده باشد که جبهه مقاومت، در عراق شکستخورده و یا فریب بازی سیاسی ـ رسانهای آمریکا را خورده و به قول معروف از ترس مرگ(الزرفی) به تَب(الکاظمی) راضی شده است!
من البته قائلم که انتخاب الکاظمی را نمیتوان به عنوان یک دستاورد بزرگ یا پیروزی و موفقیت چشمگیر برای جبهه مقاومت قلمداد کرد و چه بسا او گزینه مطلوبی نیز برای این جبهه به شمار نیاید اما واقعیت اینجاست که بازی در زمین سیاست، به ویژه در کشور پر از چالش و ابهام و با انبوهی از پیچیدگیهای سیاسی و اجتماعی مثل عراق، اینقدر ساده نیست که چه نقشهخوانی از تحرکات دشمن را بتوان با چند جمله توصیف کرد و چه طراحیهای سیاسی خود را همیشه واجد پیروزی دانست و از همین رو، معتقدم آنچه در حال حاضر در عراق به وقوع پیوسته، اگر ایدهآل مقاومت هم نباشد، دست کم به عنوان یک تحرک سیاسی نسبتا موفق با دستاوردهایی که در آینده نه چندان دور هویدا خواهد شد، قابل تحلیل است.
برای درک درست و دقیق از آنچه عرض شد، ضروریست تا تأملی بر تحولات عراق در این چند ماه اخیر و به ویژه پس از تظاهرات پردامنه اکتبر ۲۰۱۹ و سقوط دولت عادل عبدالمهدی با چراغ سبز مرجعیت اعلی و هم چنین شهادت فرماندهان موثر مقاومت، داشته باشیم.
ما با عراقی مواجه هستیم که اولا گروههای شیعی پارلمان که طبق قانون، وظیفه معرفی نخستوزیر به رئیسجمهور را دارند، اولا دچار یک اکثریت متزلزل و صرفا مبتنی بر ائتلاف های داخل پارلمان هستند و ثانیا شدیدا دچار اختلافات و چالش های درونی چه در عرصه سیاست و چه در نسبت با پایگاههای اجتماعی خود شده و به ویژه بعد از رفتار مبهم و مشکوک و به زعم برخی غیرقانونی رئیس جمهور(برهم صالح) در معرفی گزینه خود برای نخست وزیری(الزرفی)، مهمترین حق خود در مدیریت امور کشور یعنی پُست فوق العاده مهم نخست وزیر را از دست داده میدید..
بنابراین وصف، آنچه در عراق به نام بیت شیعی شناخته میشود، زمین بازی پر از موانع و معضلاتی را در مقابل خود داشت که دامنه عمل را برای او محدود و گزینههای انتخابی را معدود مینمود. از این رو، جریان شیعی و جبهه مقاومت عراق، میبایست بین فروپاشی از درون و از دست دادن حق انتخاب نخستوزیر(که میتواند سنگ بنای بدی را برای آینده این جریان بنا کند) انتخابی سخت و چه بسا با هزینه داشته باشد.
براین اساس، به نظر میرسد گزینه الکاظمی که در نسبت با الزرفی، قابل تحملتر و البته شاید قابل مدیریتتر باشد و با توجه به محدوده زمانی دولت او؛ که موقت و تا زمان انتخابات زودهنگام پارلمان و حداکثر تا یک سال برآورد شده، می تواند انتخاب مناسبتری برای جبهه مقاومت عراق باشد تا هم، یک وحدت جریانی را در بیت شیعی ایجاد کند و هم حق قانونی انتخاب نخست وزیر را برای خود حفظ کند و هم با به دست آوردن زمان، برای تغییر گسترده در لایه های اجتماعی و جلب و جذب آراء مردم به سود خود و هم چنین متمرکزشدن بر واردکردن ضربات بیشتر به آمریکا در عراق ظرفیتسازی کند.
در این میان، مسئله بهمریختن بازی آمریکا در عراق و از دست دادن فرصت گماردن یک عنصر صددرصد آمریکایی(الزرفی) که هم تابعیت آمریکا را دارد و هم براساس اسناد و قرائن، در خدمت سازمان جاسوسی آمریکاست به سمت نخستوزیری و ریلگذاری حذف مطلق جریان مقاومت از عراق به واسطه ایفای نقش چالشی او، از دیگر دستاوردهای جریان مقاومت در قضیه ترجیح بین الزرفی و الکاظمی است که برای درک دقیق تر این موضوع، باید به تفاوتهای مواضع مطرح شده هر دو نفر در طول چند ماه گذشته اشاره کرد که در جای خود قابل بیان و بررسی است.
بهطور خلاصه بنابر آنچه گفته شد، جریان شیعی و جبهه مقاومت در عراق، در قضیه انتخاب الکاظمی به نخست وزیری، سه دستاورد برای خود داشت:
۱. ایجاد وحدت جریانی در بیت شیعی که در ماههای اخیر شدیدا ضربه خورده بود
۲. حفظ حق معرفی گزینه نخستوزیری برای ائتلاف اکثریت در پارلمان
۳. بهمزدن بازی و سناریوی طراحیشده آمریکا در عراق
سید پویان حسین پور